اصول انتخاب سهام در سرمایهگذاری وارن بافت

اصول انتخاب سهام در سرمایهگذاری وارن بافت
در نوشته قبل با سه فردی (بنجامین گراهام ، فیلیپ فیشر و چارلی مانگر) که بیشترین نقش را در شکلگیری نظریه بافت داشتند ، آشنا شدیم در طی سه نوشته می خواهیم با نظریههای سرمایهگذاری بافت در سه بخش اصول انتخاب سهام ، روشهای مدیریت سهام و روشهای پرهیز از تلههای روانشناختی در سرمایهگذاری بیشتر آشنا شویم . در بخش اول اصول انتخاب سهام در سرمایهگذاری وارن بافت را مورد بررسی قرار می دهیم .
1 – اصول انتخاب سهام
در انتخاب سهام ، به نوع فعالیت ، پیشینه عملکرد و چشمانداز آینده شرکتها توجه کنید .
تقریباً همه باور دارند که خرید سهام یک سرمایهگذاری پربازده و پرخطر است . اما اگر سهام خوبی خریداری کنید، در عین حال که سرمایهگذاری شما بازده بالایی دارد، ریسک کمی کردهاید. با این وجود، زمانی که باید از بین هزاران سهام دست به انتخاب بزنید، تشخیص سهامهای خوب کار آسانی نیست .
در این مورد، بافت 4 اصل را در انتخاب سهام معرفی میکند :
• اصول تجاری
• اصول مدیریتی
• اصول مالی
• اصول ارزشی
1-1 : اصول تجاری
ابتدا با تعریف اصول تجاری شروع میکنیم . این اصول کمک میکنند که شرکتهای مناسب برای سرمایهگذاری را تشخیص دهید، درست مانند زمانی که قبل از خرید چیزی کیفیت آن را بررسی میکنید. بافت بر این باور است که توجه به سه اصل تجاری زیر میتواند به یک خرید خوب منجر شود.
اصل اول این است که نوع تجارت شرکت به آسانی قابل درک باشد . اصل « به آسانی قابل درک بودن » به این معنی است که آیا شما میتوانید به شخصه تجارت شرکت مورد نظر خود را درک کنید یا نه.
بافت در این زمینه میگوید : « در حوزهای که در آن سررشته دارید، سرمایهگذاری کنید. »
به عبارت دیگر ، برای موفقیت در یک سرمایهگذاری لازم نیست که همه حوزههای تجارت را بهخوبی بشناسید ، بلکه باید از حوزههایی که در مورد آنها اطلاعی ندارید ، آگاه بوده و از سرمایهگذاری در آنها اجتناب کنید .
برای مثال سرمایهگذاری بافت در واشینگتن پست (Washington Post) خارج از دانش او نبود. پدربزرگ او زمانی صاحب یک روزنامه هفتگی بود، و پدر او هم به عنوان ویراستار در یک روزنامه محلی کار میکرد. بافت نیز مدتی در یک مرکز چاپ روزنامه فعالیت میکرد. همه این تجربهها به بافت دانشی کافی میداد تا صنعت روزنامه را به خوبی درک کند.
در اصل دوم بافت معتقد است اگر شرکتی عملکرد خوبی در گذشته داشته باشد ، در آینده هم به عملکرد خوب خود ادامه خواهد داد . سرمایهگذاری او در واشینگتن پست نیز شاهد خوبی بر این قضیه است. پیش از آن که بافت این شرکت را خریداری کند، چندین دهه از فعالیت موفقیت این شرکت گذشته بود. بافت حتی در کودکی برای این شرکت روزنامه میفروخت و به همین خاطر به خوبی از پیشینه آن آگاه بود.
درنهایت اصل سوم این است که چشمانداز پیشرفت شرکت در بلندمدت مثبت باشد . پیش از سرمایهگذاری در واشینگتن پست، بافت صنعت روزنامه ایالات متحده را بررسی کرده بود. او دریافت که در اوایل دهه 1980 میلادی، بیشتر روزنامههای آمریکایی رقیب جدیای نداشتند . خرید یک شرکت در صنعت روزنامه بسیار کمهزینه و پربازده بود. همچنین، حاشیه سود آن نیز بسیار زیاد بود .
حاشیه سود نشاندهنده توانایی شرکت در سرمایهگذاری و مدیریت هزینهها است .
حاشیه سود از تقسیم سود خالص بر فروش یا درآمد به دست میآید و به صورت درصد نشان داده می شود .
سود خالص یک شرکت مقدار پولی است که شرکت از درآمدهای خود بعد از کسر هزینهها به دست میآورد .
برای مثال ، اگر شرکتی 10 دلار درآمد داشته و 5 دلار هزینه کرده باشد، حاشیه سود آن با کسر 5 از 10 و تقسیم نتیجه بر عدد 10، به میزان 0.5 یا معادل 50 درصد به دست میآید . این دلیل مهم دیگری برای بافت بود تا با اطمینان خاطر برای خرید واشینگتن پست اقدام کند.
بنابراین، بر اساس اصول تجاری بافت در انتخاب سهام ، شرکتی برای سرمایهگذاری مناسب است که سه ویژگی نامبرده را داشته باشد .
1-2 : اصول مدیریتی
مدیریت مناسب ، جزئی جداییناپذیر از شرکتهای خوب است .
در انتخاب سهام از اصول مدیریتی بافت نیز نباید غافل شوید . اگر یک شرکت مدیریت خوبی نداشته باشد، با سرمایهگذاری در آن تنها زمان و پول خود را تلف میکنید. از این رو، بافت از مدیریت یک شرکت سه انتظار دارد :
• عقلانیت (Rationality)
• شفافیت (Candidness)
• و مقاومت در برابر الزامات سازمانی (Resisting the institutional imperative)
عقلانیت (Rationality)
ابتدا در مورد عقلانیت صحبت میکنیم . عقلانیت در اینجا به این معنی است که در هنگام مواجهه با انتخابهای متعدد، مناسبترین آن را انتخاب کنیم. در بحث مدیریت شرکت، این مفهوم به توانایی مدیران در اختصاص منطقی منابع مالی مربوط میشود. در هنگام رشد و توسعه شرکت، مدیران باید منابع مالی را در جای مناسب هزینه کنند و حتی از طریق دریافت وام و صدور سهام ، همه فعالیتهای شرکت را پوشش دهند. در دوران اوج یا افول یک شرکت ، مدیران باید با دقت بسیار بهترین راه را برای صرف منابع مالی انتخاب کنند.
وقتی میزان بازده سرمایهگذاری یک شرکت بیش از حد انتظار باشد، عاقلانه است که سرمایه موجود را حفظ کنند . در مقابل ، زمانی که قیمت سهام پایینتر از ارزش ذاتی شرکت باشد، بهتر است پول را بین سهامداران تقسیم کرده و سهام شرکت را دوباره خریداری کنند .
واشینگتن پست از این نظر عملکرد خوبی از خود نشان داد . از دهه 1907 تا 1990 میلادی ، مدیریت این شرکت پی برد که سودآوری صنعت روزنامه به طرز قابل توجهی کاهش یافته است ؛ دلیل آن نیز ظهور رقیبانی مانند تلویزیون و اینترنت بود . کاهش سود این صنعت، مدیران واشینگتن پست را را وادار کرد تا برای جذب سهامداران ، بدون هیچ تردیدی سهام خود را دوباره خریداری کنند و در نتیجه، میزان سود قابل پرداخت به سهامداران را بالا ببرند .
شفافیت (Candidness)
حال به سراغ مورد دوم میرویم . منظور از شفافیت چیست؟
مدیر یک شرکت باید همانطور که موفقیتهای شرکت را اعلام میکند، از بیان شکستهای آن هم ترسی نداشته باشد. شخص بافت نمونه بسیار مناسبی بر این ادعا است. او، بدون توجه به مثبت یا منفی بودن عملکرد برکشایر هاتاوی، وضعیت مالی و نحوه عملکرد شرکت خود را به طور علنی در گزارش سالانه خود ذکر میکند.
هدف بافت از این کار این است که با ارائه گزارشی شفاف، افراد تصویر روشنی از وضعیت تجارت او به دست آورده و عادت کنند که همیشه آگاهانه دست به انتخاب بزنند.
علاوه بر این، بافت در برابر همه از خود انتقاد میکرد و مشکلی هم با این قضیه نداشت! برای مثال، او در گزارش سالانه شرکت در سال 1989، اشتباهاتی که در دو دهه قبل مرتکب شده بود را فهرست کرد. از نظر او، ما تنها در صورتی که با مشکلات به طور مستقیم روبرو شویم، میتوانیم راهی برای پیشرفت پیدا کرده و یک موقعیت برد – برد برای مدیریت و سهامداران فراهم کنیم.
مقاومت در برابر الزامات سازمانی (Resisting the institutional imperative)
حال به بیان ویژگی سوم میپردازیم . مدیریت، علاوه بر دو ویژگی عقلانیت و شفافیت باید در برابر الزامات سازمانی نیز مقاومت داشته باشد.
منظور بافت از الزامات سازمانی تمایل افراد به تقلید کورکورانه از تصمیمهای شرکتهای مشابه است ، حال هر چقدر انجام آن تصمیم بهنظر معقول برسد .
در سال 1981، بعد از آن که روبرتو گویژواتا (Roberto Goizueta) مدیریت شرکت کوکاکولا را تحویل گرفت، تغییراتی اساسی در شرکت ایجاد کرد. او تعداد زیادی از سرمایهگذاریهای متنوع و پرخطر مدیرعامل پیشین را متوقف کرد و مانند گذشته منحصراً بر تجارت نوشیدنی متمرکز شد. در آن زمان، کل صنعت نوشیدنی به دنبال ایجاد تنوع بود، اما گویژواتا بر خلاف آن عمل کرد. رفتار به ظاهر نابخردانه او در واقع معقولترین کاری بود که باید انجام میشد . او تمام سرمایه موجود را صرف پرسودترین تجارت شرکت کرد و در نهایت، بیشترین سود را هم از آن برد.
با پیروی از اصول مالی و ارزشی بافت در انتخاب سهام، سود سرمایهگذاری خود را افزایش دهید .
1-3 : اصول مالی
علاوه بر اصول تجاری و مدیریتی، توجه به وضعیت مالی شرکت نیز اهمیت زیادی دارد . بافت اعتقاد دارد که ارزیابی وضعیت مالی یک شرکت باید بر اساس این 4 اصل باشد :
1. حاشیه سود
2. محاسبه بازده حقوق صاحبان سهام یا به اختصار ROE؛
3. جریان نقدی؛
4. و «اصل یک دلار»
ابتدا معنای سه مورد اول را توضیح میدهیم . تا به اینجا احتمالاً مفهوم حاشیه سود را درک کردهاید ، اما معنی بازده دارایی خالص و مازاد سهامداران چیست؟
بازده حقوق صاحبان سهام به میزان توانایی شرکت در ایجاد سود خالص برای سهامداران مربوط میشود و از طریق تقسیم سود سالیانه شرکت به حقوق صاحبان سهام به دست میآید.
جریان نقدی ، میزان خالص پول نقدی است که به یک تجارت وارد یا از آن خارج میشود . اگر جریان نقدی عدد مثبتی را نشان دهد، به این معنی است که داراییهای نقدی شرکت در حال افزایش است و شرکت توانایی بازگرداندن پول به سهامداران را دارد.
به کمک این سه مورد میتوان اندازهگیری کرد که یک شرکت برای سهامداران خود چقدر بازدهی دارد. به طور کلی، هر چه حاشیه سود یک شرکت بالاتر باشد، بازده حقوق صاحبان سهام و جریان نقدی آن بیشتر خواهد بود، و نفع بیشتری به سهامداران خواهد رساند .
حال به توضیح اصل یک دلار میپردازیم:
این اصل میگوید هر یک دلاری که به شرکت بازمیگردد باید در خدمت افزایش ارزش بازار شرکت باشد . اگر درآمدهای مازاد به سرمایه اصلی شرکت اضافه شود، بازدهی و ارزش بازار شرکت طی چند سال تا حدی زیادی افزایش خواهد یافت.
برای مثال در سال 1980، ارزش بازار شرکت کوکاکولا 4.1 میلیارد دلار بود و تا سال 1987، این قیمت به 14.1 میلیارد دلار افزایش یافت. ارزش بازار این شرکت با نرخ مرکب سالانه 19.3 درصد افزایش یافته بود . به عبارت دیگر، هر دلاری که شرکت کوکاکولا در طول آن هفت سال به دست آورده بود حدود 66.4 دلار به ارزش بازار آن شرکت اضافه کرد. این نمونه بسیاری خوبی از اصل یک دلار است .
1-4 : اصول ارزشی
شرکتی که با معیارهای تجاری، مدیریتی و مالی ذکر شده سازگار باشد تا همین جا هم یک شرکت خوب به شمار میآید. چنین شرکتی باید سابقه کاری و مدیریت خوبی داشته و بتواند سود قابل قبولی به سهامداران خود برساند. اما آیا همه شرکتهایی که این شرایط را دارند برای سرمایهگذاری مناسب هستند؟ جواب بافت به این سؤال خیر است!
پس، در مرحله آخر، از اصول ارزشی بافت استفاده میکنیم . پیروی از این اصول خیلی ساده است . در مجموع شما باید دو کار انجام دهید:
• در مرحله اول مشخص کنید که ارزش ذاتی شرکتها چقدر است ؛
• سپس به دنبال فرصتی باشید تا شرکتی ارزانقیمت در بازار پیدا کنید .
بافت، قبل از خریداری واشینگتن پست، ابتدا به طور کامل آن را ارزیابی کرد. در آن زمان، ارزش بازار این شرکت 80 میلیون دلار برآورد شد. اما بافت با توجه به اصول تجاری، مدیریتی و مالی، تخمین زد که ارزش واشینگتن پست 485 میلیون دلار است. او به سرعت سهام این شرکت را خرید و در نهایت سود خیلی زیادی از این معامله به دست آورد.
تا اینجا، با اصول انتخاب سهام بافت به خوبی آشنا شدید . این اصول در واقع ترکیبی از نظریههای گراهام و فیشر هستند . با استفاده از این اصول تجاری و مدیریتی، قادر به انتخاب شرکتی خواهید شد که در دراز مدت سودتان را تضمین خواهد کرد.